نمیتوانست ببخشد
زینب؛ دخترخوانده رسول خدا ص، نشسته بود توی کجاوه و همرا با چند نفر دیگر از مکه به مدینه میرفت. پیامبر ص مدینه بود. عدهای را مأمور کرد بروند زینب را بیاورند. مشرکان خیلی ناراحت بودند که زینب مسلمان شده و از مکه میرود؛ تصمیم گرفتند او را تعقیب کنند و آزارش بدهند.
▪️▪️▪️
در را به شدت میکوبیدند.
«باز کنید.»
«علی! بیا بیرون!»
▪️▪️▪️
صدای پای اسب میآمد. آن هم نه یکی؛ چندتا. مشرکان آمده بودند دنبالش. نزدیک که شدند «هبَار بن أسود» به کجاوه زینب- دخترخوانده رسول خدا ص- حمله کرد و نیزهای را در کجاوه او فرو بُرد. زینب حسابی ترسید. تمام وجودش به لرزه افتاد. شکمش درد وحشتناکی گرفت...
▪️▪️▪️
«علی! برای بیعت با خلیفهی رسول خدا ص بیرون میایی یا خانهات را بسوزانم؟»1
فاطمه س بلند شد. چادرش را سر کرد: «من میروم پشت در علی جان.»
علی ع برخاست: «فاطمه...»
فاطمه س غمگینانه نگاهش کرد: «بگذار پیشمرگات باشم پسرعمو.» چشمهایش پر از اشک شد. رفت پشت در. صدا بلند کرد: «اجازه نمیدهم وارد شوید. مردمی بدتر از شما سراغ ندارم. ما را با جنازه رسول خدا ص رها کردید و رفتید امر خلافت را بین خودتان تمام کردید. مثل اینکه غدیرخم را فراموش کردهاید...»2
▪️▪️▪️
زینب- دخترخوانده رسول خدا ص- از درد بی تاب شده بود. رسید مدینه. خونریزیِ شدیدی گرفت و بچه شش ماههاش سقط شد...3
رسول خدا ص از این اتفاق حسابی خشمگین بود.
▪️▪️▪️
درب خانه آتش گرفت. گوشه چادر فاطمه س در آتش سوخت.
«پدر جان، ببین با ما چه میکنند...» فاطمه س بلند بلند گریه میکرد.
در، با لگد محکمی باز شد. فاطمه س گمان نمیکرد بدون اجازه وارد خانهاش شوند. بین در و دیوار گیر افتاد. صدای ضجهاش بلند شد: «فضه کجایی؟ بچهام را کشتند...»4
▪️▪️▪️
مکه فتح شده بود. رسول خدا ص همه را بخشید. بجز چند نفر.
«هبّار بن أسود را هرجا دیدید، به قتل برسانید.»5
پیامبر ص نمیتوانست او را ببخشد. فراموش نمیکرد که چطور به یک زن باردارِ بیسلاح حمله کرده بود و بچه بیگناهش را سقط کرده بود.
▪️▪️▪️
فاطمه س در خون نشسته بود. قنفذ علی ع را از خانه کشیده بود بیرون. فاطمه س بلند شد. بین علی ع و قنفذ ایستاد: «نمیگذارم پسرعمویم را ببری.»
قنفذ چنان فاطمه را کوبید به در که پهلویش شکست...6
«آه...باباجان...کجایی؟...»
▪️▪️▪️
ابن ابی الحدید؛ داستان زینب دخترخوانده رسول خدا ص را برای استادش -ابوجعفرنقیب- تعریف کرد. ابوجعفر سری تکان داد: «قطعاً اگر پیامبر ص زنده بود خونِ کسانی که باعث سقط جنینِ دخترش فاطمه شدند را هم مباح میشمرد.»7
📚پینوشت:
1- تاریخ طبری،ج 2،ص443،چاپ بیروت
2- الهجوم، ص289
3- ابن اثیر، اُسد الغابه فی معرفت الصحابه، ج4، ص608
4- الإمامه و السیاسه، ج1، ص30
5- الکامل فی التاریخ، ج2، ص249
6- کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص153
7- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج14، ص193
منتشر شده در نشریه خانه خوبان، بهمن ۹۷