پِریسکه‌ی جان

هر غروب هزاران طلوع در پی دارد
مشخصات بلاگ

نوشتن فرار از واقعیت نیست؛ غوطه‌خوردن در آن است. نویسنده کسی‌ست که به دنیا امید دارد؛ انسان بدونِ امید نمی‌تواند داستان بنویسد.
فلانری اوکانر

طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ق.ظ

ایضاً



هردوشان در سکوت دارند به حرفهای فریباخانم گوش میدهند. 

عَتید خمیازهٔ کشداری میکشد و رو میکند به رقیب: «حوصله ام سر رفت.»

رقیب مثل کسی که از خواب عمیقی بیدار شده باشد زل میزند به او: «صبر کن ببینم، گیرم که من بیکارم، تو چرا پاتو انداختی روی پا؟ بنویس دیگه!»

فریبا خانم دارد ستمهای مادرشوهرش را برای زری خانم شفاف سازی میکند. 

عتید میگوید: «چی بنویسم؟» اشاره میکند به فریبا خانم: «اینایی که میگه بنویسم؟ اینا که تکراریه.»

رقیب چشم غُرّه میرود به او: «تکراری یا غیرتکراری، تو وظیفتو انجام بده.»

عتید حرصش میگیرد؛ دستش را مشت میکند و دندانهایش را روی هم فشار میدهد: «اصلا من دیگه نمیخام عتیدِ فریباخانم باشم!»

رقیب گیج نگاهش میکند: «تو چته؟»

عتید پشت میکند به او و فریباخانم: «همین که گفتم!»

فریباخانم دارد اَدای جاری اش را درمیآورد و بلند بلند میخندد بهش. زری خانم میزند روی شانه اش، درست جایی که عتید نشسته است، و ریسه میرود.

عتید خودش را جمع و جور میکند و میگوید: «بفرما.»

رقیب دفترش را توی دستش جابجا میکند و لبخند میزند: «حالا قهر نکن.»

عتید عصبانیتش را میریزد توی صدایش: «بابا خسته شدم، کارم اصلأ تنوع نداره. این خانم خانما هر روزِش مثل دیروزشه. همش غیبت، حسادت، مسخره کردن، همش...»

رقیب می پرد وسط حرفش: «آروم باش، ما مأموریم و معذور.»

عتید عصبانی تر از این حرفهاست: «اصلأ نصفِ بیشترِ زنها عتید نمیخوان، کارای یه روزشونو یادداشت کنی تمومه. بقیه روزا همش باید علامت بزنی؛ ایضأ،ایضأ،ایضأ!»

رقیب سر تکان میدهد: «وضع منم بهتر از تو نیست، دفترم خالیه.»

فریبا خانم آه میکشد و میگوید به خواهرشوهرش حسودی میکند که آنهمه پول ریخته توی دست و‌ بالش.

عتید زانوهایش را بغل میکند: «میدونی رقیب، اصلأ ما شانس نداشتیم که شدیم کاتبِ اعمالِ فریباخانم.» بعد بلند میشود و دفتر و دستک اش را جمع میکند: «من میرم پیش باری تعالی، دیگه حوصلهٔ فریباخانمو ندارم. تو هم دوس داشتی بیا.»

هرچه رقیب میخواهد مانعش شود، نمیتواند. ناچار با او همراه میشود و هر دو میروند که شکایت به پیشگاه خدا ببرند. فریباخانم رسیده است به شوهرش و دارد عیبهای او را برملا میکند. زری خانم هم حسابی گوشش را داده است به او.



*⃣رقیب و عتید نام دو فرشته نویسنده  اعمال انسان هستند. این دو نام برگرفته از آیه 28 سوره قاف است. بر اساس برخی روایات، رقیب که بر شانه راست فرد قرار دارد، نویسنده کارهای نیک و عتید که بر شانه چپ قرار دارد، نویسنده گناهان است. این دو فرشته در هنگام مرگ بر انسان ظاهر شده و در قیامت بر اعمال او گواهی می‌دهند. قرآن با تعابیر «رُسُل»، «کِراماً کاتِبینَ» و «حافظین» نیز از این فرشتگان یاد کرده است.



منتشر شده در ماهنامه خانه خوبان، اردیبهشت ۹۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۶
معصومه انواری اصل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی